عنوان: شکر از دیدگاه عرفان
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
تهیه کنده: زکیه صدری گل خیلی
پاییز 1387
مقدمه
از جمله با بهای عرفان، باب شکر می باشد و آن عبارتست از شناختن نعمت از منعم و آن را از او دانستن، پس شکر منعم حقیقی که حضرت آفریدگار است بنمائیم و مقصود اینکه همه نعمت ها را از او دانی و او را منعم و لینعمت خود دانیم و همه وسائط را مسخر و مقهور او یقین داشته باشی و اگر کسی دیگر با او نیکی کرد چنین بدانیم که خداوند دل او را مسخر فرموده که آن نیکی اقدام نموده است.
در این تحقیق از باب شکر تعریف نموده و از مواردی که در ذیل شکر هستند از جمله فضلیت و کمال شکر اقسام آن و غیره مباحثی جمع آوری و در این تحقیق ذکر نموده ام.
امیدوارم مورد قبول و توجه استاد گرامی قرار بگیرد.
شکر و ضد آن
شکر از روی لغات کشف و اظهار است مطلقاً. در عرف علماء اظهار نعمت منعم بواسطة اعتراف دل و زبان چنانکه جنید رحمه الله گفته است: الشکر هوالا عتراف له بالنعم و با القلب و اللسان – و اعتراف قبلی موجب اظهار نعمت نسبت با نفس شاکراست و اعتراف لسانی نسبت با دیگران . پس می گوئیم:
«شکر عبارت است از شناخت نعمت مُنعم، و شاد بودن به آن، و عمل کردن به مقتضای آن شادی به وسیلة در دل داشتن خیر منعم و ستودن او و بکار بردن نعمت در طاعت او.
و ضد شکر، کفران نعمت است و آن عبارت است از نشناختن نعمت کسی و شاد نبودن به آن و صرف نکردن آن در مصرفی که منعم به آن راضی است و کفران نعمت الهی از صفات مملکه که آدمی را در آخرت شقاوت سرمدی می رساند و در دنیا باعث عقوبت و حرمان و سلب نعمت می گردد چنانکه خدا یتعالی می فرماید: «فکفرت بانعم الله فاذ اقما الله لباس الجوع و الخوف» خلاصة مضمون آنکه کفران کردند نعمتهای خدا را پس ایشان را خدا بگرسنگی و بیم و تشویق مبتلا ساخت و نیز می فرماید: ان الله لایغیرو اما بقوم حتی یغیر و اما بانفسهم خلاصه معنی آنکه خدا تغییر نمی دهد و باز نمی گیرد نعمتی را که به قومی عطا فرموده است تا ایشان نفوس خود را تغییر ندهند و نیتهای خود را برنگردانند.
فضیلت شکر
شکر خود نعمتی است که شکرش واجب است. شکر افضل منازل سعادت و عمده توشة مسافرین به عالم نور و بهجت است سبب رفع بلا و باعث زیادی نعماء است و به این جهت امر و ترغیب به آن شده است حقتعالی در کتاب کریم خود فرموده: «مایفعل الله بعدا بکم ان شکرتم و امنتم» چه می کند خدا بعذاب شما اگر شکر او را کنید و ایمان به او آورید و می فرماید : «و لان شکرتم لازیدنکم» اگر شکر کنید نعمت شما را زیاد می کنم و از آنجا که عمده مطالب نفسانیه و نخبه مقامات راهروان سعادتست هر کسی را وصول به آن میسر نه و از این جهت پادشاه عالم می فرماید: «و قلیل من عبادی الشکور» و کم از بندگان من شکر گذارند و در شرف و فضلیت آن همین کافی است که یکی از صفات، خدواندی است چنانکه فرموده است و الله شکور حلیم و آن اول کلام اهل بهشت و آخر سخن ایشان حمد و ثنای خدا است و از حضرت پیغمبر (ص) مرویست که کسی که چیزی خورد و شکر کند اجر او مثل اجر کسی است که از برای خداوند روزه بگیرد و کسی که بدن او صحیح باشد و شکر نماید اجر او مثل اجر مریضی است که صبر کند و غنی شاکر اجر او مثل اجر فقیر قانع است و فرمود که در روز قیامت منادی ندا می کند که حمد کنندگان برخیزند پس طایفه ای برخیزند و لوائی از برای ایشان نصب می کنند و ایشان داخل بهشت شوند عرض کردن که کیستند حمد کنندگان فرمود کسانی که خدا را در هر حال شکر می کنند.
شکر برترین مقامات نیکان و عمده توشة مسافران به عالم نور است، و آن موجب دفع بلا و باعث افزونی نعمتهاست. و از اینرو به آن بسیار ترغیب شده ااست، و خداوند آنرا وسیله ای برای زیادتی نعمت قرار داده است. خدای سبحان می فرماید:
«ما یفعل الله بعذا بکم ان شکرتم و آمنتم» (نساء، 146)
«خدا به عذاب شما چه کار دارد، اگر سپاس دارید و ایمان داشته باشید».
و می فرماید:« فاذکرونی اذکر تم و اشکر والی و لا تکفرون» (بقره، 152)
«مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس دارید و نا سپاسی نکنید».
و می فرمایند: «و سنجزی الشاکرین» (آل عمران، 145)
«و سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد ».
و از آنجا که شکر عنایت فضائل و مقامات است هر کسی نمی تواند به آن نائل شود، بلکه وصول به آن جز برای یگانه هایی از راهروان کامل میّسر نیست.
و از اینرو پروردگار جهانیان می فرماید:
«و قلیل من عبادی الشکور» (سباء، 13)
«و اندکی از بندگان من سپاسگزارند».
شکر نعمت با نعمت:
امام صادق (ع) فرمود: هیچ نعمتی خدا به بنده ای نداد که آن نعمت را در دل بشناسد و در ، ظاهر به زبان خدا را سپاس و به بنده ایی نداد که آن نعمت را در دل بشناسد و در ظاهر به زبان خدا را سپاس و ستایش کند، و سخنش تمام شود، مگر اینکه برای او به فزونی امر شود».
و فرمود: «در هر نَفَسی از نفسهای تو شکری بر تو لازم است، بلکه هزار شکر یا، بیشتر. و پست ترین مرتبة شکر دیدن نعمت از جانب خدای تعالی است و غیر او را علّت حقیقی و مستقل ندانستن، و رضا به دادة او دادن، و اینکه نعمت او را وسیلة معصیت او نکنی و بواسطة نعمت او با اوامر و نواهی او مخالفت نورزی.
پس در هر حال خدا را بنده ای سپاسگزار باش، تا در همه حال خدا را پرودگاری کریم بیابی و اگر نزد خدای تعالی عبادتی افضل از شکر در هر حال می بود که بندگان با اخلاص او به آن عبادت می کنند آن لفظ را برای ایشان بر می گزید. پس چون شکر از همه برتر است آن را در میان عبادتها تخصیص داد، و اهل آن را نیز مخصوص گردانید و فرمود: «و قلیل من عبادی الشکور» «و اندکی از بندگان من سپاسگزارند».
کمال شکر
شکر کامل این است که بنده خالصانه با زبان اعتراف به ناتوانی خویش از ادای شکر لازم است و این نعمت از حیث عظمت و ارزش بالاتر از آن نعمتهایی ااست که بوسیله آنها بخداوند شکر می کنیم پس در این صورت برای هر شکری شکر لازم است تا برود به بی نهایت. وقتیکه بنده مستغرق در نعمتهای خداوند باشد مسلماً عاجز از این خواهد بود که بغایت شکر برسد. پس چگونه بنده می تواند شکر نعمتهای خداوند را کاملاً به جا آورد و از کجا عمل شکر بنده با عنایت و لطف خداوند برابری می کند و حال آنکه بنده شخص ضعیفی است که همه نیروی او از جانب خداست و قدرت بنده بوسیله نعمتهای الهی است پس تو همیشه برای خداوند چنین شکر گذار باش تا به حقایق شگفت آوری دست یابی.
منظور امام صادق (ع) از بیان جهات بالا اثبات این حقیقت است که بنده هر اندازه شاکر هم باشد نمی تواند در قبال آنهمه نعمتها و لطفهای خداوندی شکر شایسته ای را بجای آورد. چون حتی همان توفیق در شکر گزاری هم از ناحیه خداوند به بنده داده می شود پس برای آنهم شکر لازم است در این صورت راه برای بنده این است که در عین حال شاکر بودن در قبال نعمتهای الهی اقرار و اعتراف کند که: خداوند را این شکر های من جبران نعمتهای تو را نمی کند فقط لطف و رحمت توست که این شکر ها را از من قبول می کند.
مراتب شکر
و شکر را بدایتی است و نهایتی. بدایت او علم است بوجود نعمت وجوب شکر بر آن و کیفیت ادای شکر هر نعمتی و نهایتش عمل بر مقتضای دلالت علم چنانکه بداند که اموال دنیوی نعم الهی اند او باداء شکر آن از منعم مطالب و کیّفیت آن صرف است. در مصارف شرعی مانند زکات و صدقات و عطایا و هدایا ها و کفران آن امساک یا صرف در وجوه معاصی. و همچنین بداند که هر یک از قوای ظاهر و باطنه و جوارح و اعضا نعمتی است و او با استخراج شکری خالص خدای را از آن مأمور مطالب. و بداند که شکر هر یک علی التعین چیست.
مثلاً بداند که زبان نعمتی است و نطق ذرا و نعمتی و شکر آن تلاوت کلام الهی و ذکر حق و اظهار نعمت و صدق و نصیحت، و کفران آن کذب و تعمبان و غیبت و شتیمت و نمیمت. و چشم نعمتی است و بینایی در او نعمتی، شکر آن مطالعه آیات قدرت و حکمت الهی از صحایف و الواح سماوات راضین و مشاهدة اسباب شهادت نافعه و تمییز فساد از صلاح، و کفران آن، نظر به محّرمات و مکاره و فضول.
و گوش نعمتی است و شنوایی در آن نعمتی، شکر آن استماع کلام الهی و حدیث نبوی و مواعظ حکم و کفران آن استماع غیبت و لغو ولغط. و عقل نعمتی است، شکر آن قبول علوم شرعی و هدایت طرق خیرات و اصلاح امور معاش و معاد و کفرانش ردّ علوم ایمانی و مکر و حیلت و گریزی و فکر در توجیه اسباب شرّ و علم نعمتی است که شکر آن دلالت بر اعمال صالحه و بثّ و افشای آن با اهل و کفرانش آلت هوا و تفا خرو ممارات ساختن و تعلیم نا اهل کردن.
و علی هذا در جمیع اعضا و قوی، پس هر گاه که بنده این نعمتها را بداند و چگونگی شکر هر یک معلوم کند شکر علمی که بدایت شکر باشد رسیده باشد و هر گاه که بر مقتضای آن عمل کند بشکر عملی که نهایت شکر است پیوسته. و شکر علمی از جهت سهولت کثیر الوجود است و شکر عملی از نهایت عزت قلیل الوجود و نصّ کلام مجید بدین معنی ناطق است که «اعملوا آل داود شکرآ و قلیل من عبادی الشکور».
و بداند که جمله نعمتها در دو قسم منحصر منحصرند دنیوی و اخروی.
نعم دنیوی ظاهراند و نعم اخروی باطن. نعمت دنیوی مانند صحت و عافیت و رزق و غناء و نعمت اخروی مانند ایمان و اعمال صالحه و فقر و بلا.
اقسام شکر:
حقیقت لشکر سخن دل بود و اقرار دل به نعمت حق سبحانَه و تعالی و شکر بر سه قسم است:
شکر زبان و تن و دل، اما شکر زبان اعتراف بود بنعمت حق سبحانَه و تعالی بنعمت خشوع و تواضع و شکر تن و ارکان مشغول کردن تن بود به موافقت فرمان و خدمت و شکر دل ملازمت بود بر بساط شهود به نگاه داشتن حرمت و گویند شکری بود و آن شکر علما بود به زمان و شکری بود که شکر عابدان باشد با فعال و شکری بود و آن شکر عارفان است با استقامت ایشان در جمله احوال. ابوبکر وّراق گوید: شکر نعمت، دیدن منّت بود و نگاه داشت حرمت.
حمدون قصّار گوید شکر نعمت آن بود که نفس خویش اندر وی طفیلی بینی – جنبید گوید: شکر را علّتی است و آن آنست که شاکر نفس خویش را زیادتی می طلبد پس او بر حفظ نفس خویش ایستاده باشد.
ابو عثمان گوید شکر داشتن عجز است از شکر. رویم گوید شکر آن بود که آنچه در وسع تو بود اندر آن بجای آری. و گفته اند شاکر بود که بر موجود شکر کند و شکور آنکه بر مقصود شکر کند و گفته اند آنکه بر عطا شکر کند شاکر بود و آنکه بر بلا شکر کند شکور بود.
شبلی گوید شکر دیدن منعم بود نه دیدن نعمت و گفته اند شکر موجود را بدارد و مفقود را صید کند ابوعثمان گوید شکر عام بر طعام و لباس بود و شکر خواص بر آنچه بر دل ایشان در آید از معانی – داوود (ع) گفت: یا رب تو را شکر چون کنم و شکر من نعمتی است تو را و از نزدیک تو، خداوند تعالی وحی فرستاد که اکنون شکر کردی و گفته اند که شکر چشم آن است که عیبی بیینی . بر کسی بپوشانی و شکر گوش آنکه چیزی زشت شنوی بپوشی. مردی به نزدیک سمل بن عبدالله شد و گفت دزد اندر و سرای من آمد و کالا ببرد، گفت شکر کن، اگر دزد در دل تو شدی و آن شیطان است و درستی ایمان تو ببردی تو چه توانستی کرد و گفته اند شکر مزه یافتن است به ثناء او آنچه بر مستوجب آن نیستی از عطاء وی. جنید گوید هر گاه، که سری خواستی که مرا فائده دهد، سؤالی کردی، مرا روزی گفت یا اباالقاسم شکر چیست؟ گفتم آنکه یاری نخواهی به چیزی اندر و نعمتهای خدای بر معصیت او گفت این از کجا آوردی گفتم از مجالست تو.
اقسام شاکران
و اهل شکر دو فرقه اند: مبطلان و محققان.
مبطلان اهل نفاق اند که جز بر نعم ظاهرة دنیوی شکر نگویند و بر نعم باطل مانند بلا و فقر روی از حق بگردانند و آنرا نه نعمت بلکه نقمت شمرند و نصّ تنزیل در حق ایشان این است که «و من الناس من بعبدالله علی حرف فان اصابه خیر اطمان به إن اصابته فتنه انقلب علی وجهه»
و اما محققان، مومنان اند که بثواب فقر و تحمل بلا در آخرت بی گمانند و آنرا از اجلّ نعم بشمارند.
اقسام محققان
محققان سه طایفه اند: ضعفا و اقویا واصفیا.
ضعفا آنند که اگر چه بنعم اخروی ایمان دارند و بر آن شکر گویند ولکن سبب ضعف حال وم تَشَبّت صفات نفوس میل بنعم دنیوی زیادت دارند و بر آن شکر بیش گویند چنانکه بعضی گفته اند «کأن اعافی فاشکر احب الی من ان ابتلی فاصبر. و اما اقویا آنها هستند که بقوّت حال و صحت عزیمت و تاجج میزان شوق میل به چیزی کند که به مخالفت نفس شکر گردد. چه اگر چند اعیان صفات نفوس ایشان بر خاسته باشد و لیکن سبب بقایای آثار آن از مقاودت ایمن نباشند. پس بدین سبب میل نعم اخروی بیش کنند و بر آن شمر زیادت گویند و تزیت و تربیت خود در آن شناسند چنانکه در خبر است «ان الله یتعاهد ما عبده با البلاء کمایتعاهد الوالد الشفیق ولده» و نیز دانند که بلا نعمتی خاص است که حق تعالی آنرا بخواص بندگان خود دهد.
و اما اصفیا طایفه ای باشند که بکلّیّ از تشبّثات و تعلّقات بقایای نفوس پاک و صافی شده باشند و بر صراط مستقیم اعتدال مقیم شده و ایشانرا بخود هیچ اختیار نمانده و اختیار حق مختار شده و آنچه پیش آمده از بلا و عافیت و صحت و سقم و غنا و فقر آنرا خواسته و به هیچ طرف میل نکرده. چنانکه بنقل رسیده است که وقتی پیش امیر المومنین حسین (ع) گفته اند: ابوذر می گوید: « الفقرا احبُّ الی من الغنی و السقم احب الی من الصحه. حسین (ع) گفت: رحم الله اباذر اما انا القول و من انکل علی حسن اختیار الله له لم یتمن انه فی غیر الجاله اللتی اختارها الله لَه. .
اسباب مانع شکر گزاری
سببی که مانع اکثر مردم از شکر گزاری است: یا کوتاهی معرفت ایشان است به اینکه همة نعمتها از خدای سبحان است، یا کمی معرفت و احاطة آنان به اصناف و نعمتهاست، یا جهل آنهاست به حقیقت شکر و استعمال نعمت در تمام کردن حکمتی که مراد از آن نعمت است، و گمانشان به اینکه حقیقت شکر و تنها گفتن الحمد لله یا الّشکر لله است، یا غفلت ناشی از غلبة شهوت و استیلای شیطان است که به فکر شکر گزاری نمی افتند، چنانکه در دیگر فضائل و طاعات چنین است، یا بعضی چیز ها را به سبب عام و شامل بودن برای همة مردم و در جمیع حالات نعمت نمی شمارند. و از این جهت جملة نعمتها را سپاس نمی دارند، زیرا همه خلق از آنها برخوردارند و همواره در دسترس ایشان است.
بنابراین یک فرد آن را مخصوص به خود نمی داند نمی شمارد، بخصوص که به آنها الفت گرفته و عادت کرده اند و خلاف آنرا تصور نمی کنند، و می پندارند که هر انسانی لازم است بر این احوال باشد، و از اینرو می بینی که خدا را بر نعمت هوا و آب و سلامت چشم و گوش و امثال اینها شکر نمی کنند، و حال آنکه اگر اینها را باز گیرند بیچاره و نابود می شوند، چنانکه اگر هوا از ایشان قطع شود یا در حمامی که هوای آن داغ باشد و یا در چاهی که هوای قابل تنفسّ نداشته باشد گرفتار آیند، می میرند. پس اگر کسی به چیزی از اینها مبتلا شود و سپس نجات یابد، چه بسا قدر آن نعمت را بداند و خدا را شکر کند.
هر بنده ای اگر در حال خویش به دقت بنگرد، در می یابد که او را از جانب خدا نعمت یا نعمتهای بسیار است که مخصوص اوست و هیچ کس با او در آنها شریک نیست، یا اندکی از مردم با او انبازند، یا در عقل، یا در خُلق وخو، یا در ورع و تقوی، یا دین، یا در صورت و شخص وی، یا اهل و فرزندان و یا دوستان و نزدیکان یا غیر اینها از بر دیگر مردم اختصاص و برتری دارد، و چنانکه بیشتر مردم بر این باورند که خردمندترین مردم یا خوشخوترین ایشانند، با اینکه در واقع چنین نیست. و از اینرو و از کمی عقل شکایتی ندارند و حال آنکه از کمی مال شکایت می کنند، و از خدا نمی خواهد که به آنها عقل عطا فرماید در صورتی که اافزونی مال را خواستارند، و از غیر خود عیوب و رفتاری می بینند که آنها را ناپسند و مذموم می شمارند، ولیکن اینها را درباره خود گمان نمی کنند.
راه تحصیل سپاسگزاری
راه تحصیل شکر گزاری به چند امر است:
اول – معرفت و تفکر در صنایع الهی و انواع نعمتهای ظاهری و باطنی و عمومی و خصوصی او.
دوم – تفکر کردن به پایین تر از خود در امر دنیا و به بالاتر از خود در امر دین.
سوم – حضور در گورستان و یادآوری این که مردگان بیش از همه چیز دوست دارند و از خدا می خواهند که به دنیا برگردانده شوند و متحمّل ریاضت و مشقّت عبادتها گردند تا در آخرت از عذاب رهائی یابند یا بر ثواب آنان افزوده شود و درجاتشان بالاتر رود. پس باید خود را از ایشان بینگارد که دعای او به اجابت رسیده و به دنیا بازگشته است، پس بقیّة عمر خود را صرف اموری کند که مردگان برای آن خواستار بازگشت به دنیا هستند.
چهارم – بعضی از آنچه که در ایام عمر برای او روی داده از مصیبتهای بزرگ و بیماری های صعب که به سبب آنها گمان دهد که خود می برد به یاد آورد، و چنین فرض کند که هلاک شده، و زندگانی و نعمتهای کنونی خود را غنیمت شمارد، و خدا را بر آن شکر کند، و از آنچه بر او وارد می شود و مخالف طبع اوست نجور واند و هگین نگردد.
پنجم = در هر مصیبت و بلائی از مصائب و بلاهای دنیا شکر کند که مصیبتی بزرگتر از آن به او نرسیده، و مصیبتی در دین بر او وارد نشده است. و از ااینرو عیسی (ع) در دعای خود گفت: «در خدایا مرا در دینم قرار مده. و نیز از این جهت که هر مصیبتی عقوبت گناهی است که از او سرزده، هر گاه این عقوبت به او برسد از عقوبت آخرت نجات می یابد.
منابع و مآخذ
- مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، محمود بن علی کاشانی، تصحیح جلال الدین همایی، انتشارات کتابخانه سفایی، بی تا.
- المصباح الشریعه، امام جعفر صادق (ع) ترجمه زین العابدین کاظمی خلخالی، انتشارات حجر، تهران 1361.
- علم اخلاق اسلامی (ترجمه کتاب جامع السعادات) ج 3، علامه مهدی نراقی، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی انتشارات حکمت، 1366.
- ترجمه رساله قشیریّه، عبدالکریم بن هوازن قشیری، تصحیح فروزانفر بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1345
- ارشاد القلوب، حسن بن محمد دیلمی، ترجمه هدایت الله مسترحمی، انتشارات شریف رضی، بی تا.
- معراج السّعاده، ملا احمد نراقی انتشارات جاویدان، بی تا.
- عوارف المعارف، شهاب الدین سهروردی، بیروت دارالکتاب العربی.
- نفائس الفنون، شمس الدین آملی، با تصحیح ابوالحسن شعرانی.
- انوار النعانیه، سید نعمت الله جزایری، تبریز، بی تا.
-
الهی!
تو را که داند؟ که تو را «تو» دانی! تو رانداندکس تو را، تو دانی بس!
ای سزاوار شغلی خویش! وای شکر کننده عطایی خویش!
رهی، به ذات خود، از خدمت تو عاجز، به عقل خود از شناخت
منّت تو عاجز، و به توان خود، از سزای، عقل تو عاجز.
الهی!
از بود خود چه دیدم مگر بلا و عنا و از بود تو همه عطاست و وفا
ای به بر پیدا و به کرم هویدا: ناکرده گیر کرد رهی و آن کن که از تو سزا.
الهی!
نام تو ما را جواز و مهر تو ما را حجاز
مقدمه 1
شکر و ضد آن 3
فضیلت شکر 4
شکر نعمت با نعمت: 6
کمال شکر 7
مراتب شکر 8
اقسام شکر: 9
اقسام شاکران 11
اقسام محققان 11
اسباب مانع شکر گزاری 13
راه تحصیل سپاسگزاری 14
منابع و مآخذ 16
مقدمه 1
شکر و ضد آن 3
فضیلت شکر 4
شکر نعمت با نعمت: 6
کمال شکر 7
مراتب شکر 8
اقسام شکر: 9
اقسام شاکران 11
اقسام محققان 11
اسباب مانع شکر گزاری 13
راه تحصیل سپاسگزاری 14
منابع و مآخذ 16
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |